1-احتمالا اگر کسی من رو تو مدرسه ببینه،به سختی می فهمه من همین آدم توی مجازی یا حتی توی خونم.در واقع اگر بخوام در نظر بگیرم،منِ توی خونه و مجازی،خیلی حقیقی تره.شاید به اندازه منه توی مدرسه پر شور و خندون و پرحرف نیست،ولی ،زیباتره از نظر خودم،عمیق تره.

2-عوامل محیطی مدرسه،نمی دونم چجوری و از چه راهی،منو حتی پرحرف تر از اونی می کنن که وقت پرحرفیام تو خونه هستم.آدما تازه منو به وجد میارن.آدمایی که تو کتابخونه پیداشون می کنی مخصوصا.وقتی می بینی تنها بین انبوه کتاب های ادبیات گمانه زن گم نشدی،یه حس آسودگی بهت دست میده انگار.

3-اون روز بهش می گفتم از منه مدرسه بدم میاد،از سطحی بودنش متنفرم.گفت می تونی عوضش کنی،بهترش کنی.اینکه یکی بهت ایمان داشته باشه خوبه.

4-بعد از چند بار ریویو کردن و بازخوانی رادیو سکوت،بعد اینکه همه چی عوض شد،تازه فهمیدم فرانسیس چقدر می تونه من باشه.ولی سیسی عزیزم،من جایی زندگی می کنم که اصلا همه چی به سادگی گرفتن قبولی کالج هنر و خوش خرم تموم شدن کتاب نیست.

5-نمایشگاه کتاب امسال،برعکس سالای دیگه مهمه برام.مخصوصا یه روز خاصی که پنج شنبه باشه،مخصوصا یه ساعت خاصی که نویسنده موردعلاقه ی ایرانیم جشن امضا و رونمایی جلد دوم کتابشو داشته باشه.

6-وبلاگم انقدر توئیتر-گون شده که انقدر طولانی نوشتن عجیبه برام.

 

من حتی برای داستانامم به زور اسم میذارم یارو

توی ,باشه ,مدرسه ,کتاب ,تو ,تره ,خاصی که ,داشته باشه ,همه چی ,من باشه ,باشه ولی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مسیحیت کلیسای اخر زمان (کتاب مرمون) سایت تخصصی ساعت مچی زنانه و مردانه شاخص های یک مدرسه خوب خلاصه کتاب روانشناسی عمومی 2 پیام نور Ali Mallahiyan پرسش مهر فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی بهار نيوز سرزمین من فروش انواع فایل ها